قوله تعالى: و اتْل علیْهمْ بر ایشان خوان: نبأ ابْنیْ آدم خبر دو پسر آدم، بالْحق براستى و پیغام من، إذْ قربا قرْبانا آن گه که قربان کردند هر دو، فتقبل منْ أحدهما بپذیرفتند قربان از یکى از ایشان دو، و لمْ یتقبلْ من الْآخر و نپذیرفتند از آن دیگر، قال گفت: لأقْتلنک لا بد ترا بکشم، قال جواب داد: إنما یتقبل الله من الْمتقین (۲۷) الله که کردار پذیرد، از پرهیزگاران و راستان پذیرد.


لئنْ بسطْت إلی یدک ار چنانست که دست گذارى بمن، لتقْتلنی تا مرا کشى، ما أنا بباسط یدی إلیْک من آن نه‏ام که دست گذارم بتو، لأقْتلک تا ترا کشم، إنی أخاف الله من مى‏ترسم از خداى، رب الْعالمین (۲۸) خداوند جهانیان.


إنی أرید من میخواهم، أنْ تبوء بإثْمی و إثْمک که بآن باز آیى که گناه مرا برى و گناه خود، فتکون منْ أصْحاب النار تا از دوزخیان باشى از اهل آتش، و ذلک جزاء الظالمین (۲۹) و پاداش ستمکاران اینست.


فطوعتْ له نفْسه، بفرمان آورد و خوش‏منش کرد و دلیر تن وى او را، قتْل أخیه کشتن برادر خویش را، فقتله و بکشت او را، فأصْبح من الْخاسرین (۳۰) تا از زیانکاران شد.


فبعث الله غرابا بینگیخت الله کلاغى را، یبْحث فی الْأرْض تا در زمین خاک برمى‏انگیخت لیریه، تا در وى نماید. کیْف یواری که چون پنهان کند، سوْأة أخیه جیفه برادر خویش را. قال گفت: یا ویْلتى‏ اى واى بر من! أ عجزْت ناتوان بودم و کم آمدم، أنْ أکون مثْل هذا الْغراب که من چون این کلاغ بودمى، فأواری سوْأة أخی و عورت برادر خود پنهان کردمى، فأصْبح من النادمین (۳۱) از پشیمانان شد.


منْ أجْل ذلک از بهر دلیرى وى بر خون برادر، کتبْنا نوشتیم على‏ بنی إسْرائیل بر فرزندان اسرائیل: أنه منْ قتل نفْسا که هر کس که تنى کشد، بغیْر نفْس بى‏قصاص تنى، أوْ فساد فی الْأرْض یا بى‏تباهکارى که در زمین کرده بود، فکأنما قتل الناس جمیعا هم چنان بود که همه مردمان را بکشته بود، و منْ أحْیاها و هر که تنى زنده کند، فکأنما أحْیا الناس جمیعا هم چنان بود که همه مردمان را زنده کرده بود، و لقدْ جاءتْهمْ و آمد به بنى اسرائیل، رسلنا فرستادگان ما، بالْبینات به پیغامهاى روشن، ثم إن کثیرا منْهمْ پس آن گه فراوان از ایشان، بعْد ذلک پس آن، فی الْأرْض لمسْرفون (۳۲) در زمین بگزاف میروند و گزاف میکنند.


إنما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله پاداش ایشان که جنگ میکنند با خداى و رسول وى، و یسْعوْن فی الْأرْض فسادا و در زمین بتباهى و ناایمن داشتن میکوشند، أنْ یقتلوا آنست که ایشان را بکشند، أوْ یصلبوا یا بردار کنند، أوْ تقطع أیْدیهمْ یا دستهاشان ببرند، و أرْجلهمْ یا پایهاشان، منْ خلاف یکى از راست یکى از چپ، أوْ ینْفوْا من الْأرْض یا نفى کنند ایشان را از زمین، ذلک لهمْ خزْی فی الدنْیا آن ایشان را خزى است و رسوایى در این جهان، و لهمْ فی الْآخرة و ایشانراست در آن جهان، عذاب عظیم (۳۳) عذابى بزرگوار.


إلا الذین تابوا مگر ایشان که بازگشتند بتوبه، منْ قبْل أنْ تقْدروا علیْهمْ پیش از آنکه شما قادر شدید بر ایشان، فاعْلموا أن الله غفور رحیم (۳۴) بدانید که خداى آمرزگار است و مهربان.